بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت


بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت

بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت


بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت

بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت


بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت

بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت


بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت

ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
دروغ است آن کجا گویند کز سنگ
دروغ است آن کجا گویند کز سنگ
دروغ است آن کجا گویند کز سنگ
دروغ است آن کجا گویند کز سنگ
دروغ است آن کجا گویند کز سنگ
دروغ است آن کجا گویند کز سنگ
دروغ است آن کجا گویند کز سنگ
دروغ است آن کجا گویند کز سنگ
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت
دل یار است سنگین پس چه معنی
دل یار است سنگین پس چه معنی
دل یار است سنگین پس چه معنی
دل یار است سنگین پس چه معنی
دل یار است سنگین پس چه معنی
دل یار است سنگین پس چه معنی
دل یار است سنگین پس چه معنی
دل یار است سنگین پس چه معنی
که عشق او عقیق از چشم من ساخت
که عشق او عقیق از چشم من ساخت
که عشق او عقیق از چشم من ساخت
که عشق او عقیق از چشم من ساخت
که عشق او عقیق از چشم من ساخت
که عشق او عقیق از چشم من ساخت
که عشق او عقیق از چشم من ساخت
که عشق او عقیق از چشم من ساخت
من از دل آن زمانی دست شستم
من از دل آن زمانی دست شستم
من از دل آن زمانی دست شستم
من از دل آن زمانی دست شستم
من از دل آن زمانی دست شستم
من از دل آن زمانی دست شستم
من از دل آن زمانی دست شستم
من از دل آن زمانی دست شستم
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
هلاک خویشتن از خویشتن ساخت
هلاک خویشتن از خویشتن ساخت
هلاک خویشتن از خویشتن ساخت
هلاک خویشتن از خویشتن ساخت
هلاک خویشتن از خویشتن ساخت
هلاک خویشتن از خویشتن ساخت
هلاک خویشتن از خویشتن ساخت
هلاک خویشتن از خویشتن ساخت
به کرم پیله می ماند دل من
به کرم پیله می ماند دل من
به کرم پیله می ماند دل من
به کرم پیله می ماند دل من
به کرم پیله می ماند دل من
به کرم پیله می ماند دل من
به کرم پیله می ماند دل من
به کرم پیله می ماند دل من
که خود را هم به دست خود کفن ساخت
که خود را هم به دست خود کفن ساخت
که خود را هم به دست خود کفن ساخت
که خود را هم به دست خود کفن ساخت
که خود را هم به دست خود کفن ساخت
که خود را هم به دست خود کفن ساخت
که خود را هم به دست خود کفن ساخت
که خود را هم به دست خود کفن ساخت
ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل
ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل
ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل
ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل
ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل
ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل
ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل
ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت